محتوایی برخوردار است که با انواع مختلف تحلیلها قابل بررسی هست. تا به حال نقدهای بسیاری، به ویژه در حوزه نقد روانشناسانه، از داستان بوف کور ارائه شده است. این اثر سمبولیک آنقدر عمیق است که هرکسی قادر به درک آن نیست و از دید خود آن را تفسیر میکند. کتابهای متعددی در شرح و تفسیر بوف کور نوشته شده است که هرکدام از دید همان نویسنده بوف کور را تفسیر میکند. شاید بتوان گفت «بوف کور» معروفترین و تنها داستان ایرانی است که هم طرفداران و عاشقان بسیار و هم در نزد بسیاری دیگر مطرود و منفور است.
«در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزواء میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به
کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند.زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی بهوسیله افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تأثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید».
ماوراء طبیعی، این انعکاس سایهی روح که در حالت اغماء و برزخ بین خواب و بیداری جلوه میکند کسی پی خواهد برد؟ من فقط بشرح یکی از این پیش آمدها میپردازم که برای خودم اتفاق افتاده و بهقدری مرا تکان داده که هرگز فراموش نخواهم کرد و نشان شوم آن تا زندهام، از روز ازل تا ابد تا آنجا که خارج از فهم و ادراک بشر است زندگی مرا زهرآلود خواهد کرد زهرآلود نوشتم، ولی میخواستم بگویم …
کالسکه ی نعش کش ایستاد، من کوزه را برداشتم و از کالسکه پایین جستم. جلوی در خانه ام بودم، به تعجیل وارد اتاقم شدم، کوزه را روی میز گذاشتم، رفتم قوطی حلبی- همان حلبی که قلکم بود و در پستوی اتاقم قایم کرده بودم- برداشتم آمدم دم در، که به جای مزد قوطی را به پیرمرد کالسگه چی بدهم. ولی او غیبش زده بود، اثری از آثار او و کالسگه چی بدهم. ولی او غیبش زده بود، اثری از آثار او کالسگه اش دیده نمی شد …
برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید
ویولت رومان
درباره این سایت